- در وصف شاهکار The Life and Death of Colonel Blimp (1943) - ساخته ی مایکل پاول و امریک پرسبرگر؛ فیلمی که تلنگریست به وجدان، و دعوتیست به تأمل:
---
در دل یکی از بحرانیترین دورههای تاریخ، فیلم زندگی و مرگ کلنل بلیمپ همچون آیینهای شفاف، شکستِ شرافت را بیفریاد و بیادعا به تصویر میکشد. اینجا با کلایو وینکندی مواجهیم؛ مردی متین، بااخلاق، با ایمان به اصولی که در جهانی پر از خون، سالها نگهشان داشته. اما جهان دیگر جهان او نیست.
فیلم در صحنهای بینهایت تعیینکننده، نشان میدهد که چگونه اخلاق و جوانمردی، در میانهی میدانی که قانونش بقا به هر قیمت است، بیدفاع و بیاثر میمانند. او شرافتمندانه فرماندهی میکند، اما از همان جایی ضربه میخورد که انتظارش را ندارد: از نسل جدید، از تفکری که شرافت را کند و خنثی میداند. شبیخونی که به او میزنند، نهفقط تاکتیکی نظامی، که بیانیهایست علیه تمام آنچه او به آن باور دارد.
فیلم، بیهیاهو و بدون نصیحت، این لحظه را مثل تیغی آرام، اما بُرنده، در جان مخاطب مینشاند. اینجا قهرمان شکست میخورد نه چون ضعیف است، بلکه چون جهان عوض شده. این یک هشدار است؛ تلنگری به کسانی که هنوز میپندارند انساندوستی، نجابت و اخلاق، خودبهخود کافیاند برای ایستادن برابر ظلم، دروغ یا بیرحمی.
اما شاهکار بودن فیلم در این است که ناامیدت نمیکند. شخصیت، با وجود تمام تحقیرها، دست از اخلاق نمیکشد. او نمیخواهد مثل دشمن شود. و این، همان نور کمرنگیست که فیلم در دل تاریکی نگاه میدارد: شاید اخلاق شکست بخورد، اما اگر محو شود، دیگر چیزی باقی نمیماند که برایش بجنگیم.
https://ekran.media/